نویسنده: علی غفوری




 

از جمله جنگ‌های بسیار معروف دنیا، جنگ شش روزه است. اگرچه مبدع نبردهای برق‌آسا ارتش آلمان در جنگ دوم جهان بود و آلمان‌ها توانسته بودند ظرف کم‌تر از یک ماه لهستان را با این شیوه از پای درآوردند و این روش در قبال ارتش‌های قدرتمند فرانسه، هلند، بلژیک، نروژ، یونان ... ادامه دهند اما این که بتوان هم‌زمان چهار کشور را مورد حمله قرار داد و در کم‌تر از یک هفته آن‌ها را وادار به قبول صلح کرد اتفاقی بود که در تاریخ جنگ‌های مهم تنها یک بار رخ داد.

زمینه جنگ شش روزه

پیروزی بزرگ سیاسی ناصر پس از عقب‌نشینی بی‌قید و شرط فرانسه، انگلیس و اسراییل در 1965 سبب شد تا اسراییل به دنبال زمانِ مناسب برای تلافی باشد و فرانسه نیز با تقویت ارتش این کشور به ویژه نیروی هوایی آن می‌خواست تا ضربه‌ی ناصر را تلافی کند.
اما از آن طرف مصر، سوریه و اردن در طول سال‌های 1956 تا 1966 میلادی به طور دائم در حال تقویت توان نظامی خود به ویژه نیروی هوایی بودند چرا که برای آن‌ها شکی باقی نمانده بود که اسراییل به مرزهای 1948 «قناعت» نمی‌کند.
در 1966 در جبهه‌ی اعراب اردن و مصر طرفدار جنگ نبودند اما سوریه و فلسطینیان قصد جنگ را داشته از آن طرف در اسراییل نیز جبهه‌ی ژنرال‌هایی نظیر اسحاق رابین، موشه دایان و بنگورین، که طرفدار آغاز جنگ قبل از آن که اعراب دست به حمله بزنند، قوی بود حال آن که لوی اشکول نخست‌وزیر اسراییل با استناد به برتری هوایی و زمینی اعراب خواستار مشی اعتدالی بود.
مرگ سه اسراییلی در 13 نوامبر 1966 و به دنبال آن حمله اسراییلی‌ها به یک روستا و کشتن هجده عرب اوضاع را به شدت تیره کرد، اما به دلیل بی‌علاقگی ناصر و نخست‌وزیر اسراییل بازهم درگیری رخ نداد تا آن که در یک نبرد هوایی در 6 آوریل 1967 هواپیماهای اسراییلی بدون آن که تلفاتی بدهند شش میگ سوری را ساقط کردند.
روزنامه‌های اردن و سوریه ناصر را به باد حمله گرفتند که از اسراییل می‌ترسد و قادر به اتخاذ تصمیم نیست اما ناصر به خوبی می‌دانست که نباید در شرایطی که اسراییل دست بالا را در جنگ‌های هوایی دارد وارد عمل شد. از آن طرف ژنرال‌های اسراییلی مرتباً سوریه را تهدید می‌کردند و این اصلاً خوشایند اعراب نبود.

جرقه در انبار آتش

سرانجام فشارهای نظامی اسراییل به سوریه و فشار روزنامه‌های عرب به جمال عبدالناصر او را مجبور به واکنش نظامی محدود می‌کرد غافل از آن که این اقدام همان چیزی‌ست که اسراییلی‌ها می‌خواهند. صهیونیست‌ها از همان ابتدا از بابت اردن و سوریه نگرانی نداشتند چرا که این دو کشور نه جمعیت و نه وسعت و نه قدرت نظامی قابل ملاحظه‌ای نبودند. هراس اسراییل ارتش بزرگ مصر بود که دو برابر اسراییل هواپیما و معادل آن تانک و سرباز داشت.
عبدالناصر در آخرین حرکت خود که بیش‌تر با هدف ترساندن اسراییل بود تا آغاز جنگ از نیروهای سازمان ملل خواست تا از صحرای سینا عقب بروند تا چند واحد نظامی مصری را به صحرا بفرستد.

روز اول جنگ

برخلاف آن‌چه همه می‌پندارند جنگ ژوئن، جنگی شش روزه نبود بلکه جنگی دوازده ساعته بود. ژنرال موشه دایان، وزیر دفاع اسراییل، پس از آن که فرماندهی عملیات را برعهده گرفت مشاهده کرد که بر روی کاغذ احتمال پیروزی او بر اعراب چیزی در «حد صفر» است مگر آن که ابتکار عمل را ظرف نصف روز از طرف مقابل بگیرد. در این زمان در برابر 1000 تانک و 350 هواپیمای اسراییلی اعراب از 2 هزار تانک، 800 هواپیما و شبکه‌های پرقدرت پدافند سامِ 2 برخوردار بودند. (در ویتنام پدافند سام مبدل به کابوسی بی‌پایان برای نیروی هوایی آمریکا شده بود.)
هواپیماهای دایان را در این زمان جت‌های میراژ 3 و میستر فرانسوی تشکیل می‌داد. وی برای آن که بتواند نیروهای هوایی اعراب را در اردن، مصر، سوریه و حتا عراق از کار بیندازد فرصت زیادی نداشت بنابراین تصمیم گرفت تا می‌تواند هواپیما اعراب را به روی زمین نابود کند و با تخریب باند فرودگاه‌ها مانع برخواستن باقی مانده‌ی آن‌ها علیه اسراییل شود.
در ساعت 8.45 دقیقه صبح پنجم ژوئن دایان در حرکتی کم‌نظیر 346 هواپیماهای اسراییلی را به صورت هم‌زمان از فرودگاه‌های اسراییلی به پرواز درآورد. تنها چهار میراژِ 3 برای دفاع از تل‌آویو باقی ماندند. هواپیماهای مذکور با قطع کلیه ارتباطات راداری خود سعی کردند در اختفای کامل عمل کرده و با کج کردن راه خود (برای گمراه کردن رادارها) از مدیترانه چرخ زده و مستقیم از شمال مصر وارد خاک این کشور شدند. در این مرحله آن‌ها ارتفاع خود را به کم‌تر از 20 تا 30 متر رساندند چرا که در این سطح دیگر از موشک‌های مهیب سام کاری ساخته نبود و رادارها نیز آن‌ها را نمی‌گرفتند.
هواپیماهای تحت فرمان دایان با ورود به دره‌ی نیل در ابتدای این رود عظیم فرودگاه‌های مهم مصری را به شدت بمباران کرده و صدها هواپیمای پارک شده بر روی باند را از بین بردند. بسیاری از میگ‌های 21، 19 و توپولف‌های 16 و ایلیونتین‌ها قبل از آن که خلبانان بتوانند بر کابین پرواز مستقر شوند بر روی زمین از بین رفتند.
موج حملات اسراییل حتا به فرودگاه جنوبی این کشور در اقصر نیز رسید. مدافعان این فرودگاه که در 600 کیلومتری جنوب سوئز قرار دارد اصلاً گمان نمی‌بردند مورد حمله قرار گیرند. (15 سال بعد نیروی هوایی ایران در حمله به پایگاه اچ 3 در غرب عراق دشمن را کاملاً غافلگیر کرد و بسیاری به خطا فکر می‌کردند که نقشه مذکور طراحی فرماندهان غیرایرانی است) دایان در ظرف چند ساعت 300 هواپیمای مصری و 19 پایگاه ضدهوایی و فرودگاه آن‌ها را نابود کرد و سپس امواج هواپیماهای اسراییلی با خیال راحت به سراغ سایر فرودگاه‌های منطقه رفتند.
ظرف 90 دقیقه مصر دیگر نیروی هوایی نداشت (ناصر برای ایجاد این نیرو 10 سال زحمت کشیده بود).
در اردن و سوریه نیز ظرف 6 ساعت فرودگاهی سالم باقی نماند و حتا اسراییلی‌ها فرودگاه‌های متروک را محض احتیاط نابود کردند. فرمانده نیروی هوایی اسراییل از صبح روز پنجم ژوئن پیامی بدین شرح به ستاد ارتش صهیونیست‌ها مخابره کرد: «عملیات با موفقیت انجام شد دستور مراجعت هواپیماها را دادم.» وی در برابر از دست دادن 16 هواپیما، 340 هواپیما را از بین برده و صدها هواپیما را صدمه زده بود.
اکنون نوبت ژنرال اسحاق رابین بود تا با فرمان او نیروی زمینی به حرکت درآید اگرچه مصری‌‎ها انتظار حمله‌ی نیروی زمینی اسراییل را داشتند اما گمان نمی‌کردند این حمله از شمال صحرای سینا انجام شود. ژنرال تال، فرمانده اسراییلی، در ششم ژوئن حمله را با لشکرهای زرهی خود آغاز کرد و در کم‌تر از 24 ساعت قوای مصری مجبور به عقب‌نشینی شدند چرا که حمایت هوایی از حملات اسراییلی‌ها در دشت باز منطقه راهی را جز عقب‌نشینی نمی‌گذاشت. شرم‌الشیخ نیز بدون دفاع قابل ملاحظه‌ای سقوط کرد و در هشتم ژوئن کل شبه جزیره سینا به اشغال صهیونیست‌ها درآمد. از آن طرف قوای اسراییل به سرعت ارتفاعات جولان را تصرف کرده و نیروهای سوری را تحت فشار شدید گذاشتند سوریی‌ها ابتدا سعی کردند جلوی پیشروی اسراییل را بگیرند اما مقاومت آن‌ها بی‌نتیجه بود و آن‌ها با واگذاری شهر قنیطره در نهم ژوئن عملاً دمشق را که در 100 کیلومتری منطقه جنگی واقع بود بدون حفاظ گذاشتند.
اسراییل در جبهه اردن نیز با درهم کوبیدن مقاومت ناچیز مدافعان، ساحل غربی رود اردن و بیت‌المقدس را تصرف کردند. اسراییل هم‌زمان شهر بی‌دفاع امان (پایتخت اردن) را بمباران کرد.

پایان مقاومت اعراب

در عریش و نوار غزه نیز اسراییلی‌ها با نیروهای ارتش آزادی‌بخش فلسطین درگیر شده و با کمک تانک و آتشباری سنگین در جنگ شهری علیه مبارزان فلسطینی پیروز شدند. مصری‌ها که هنوز به صورت متفرق در صحرای سینا و نوار شمالی آن مقاومت می‌کردند در آخرین تلاش خود با تدارک یک ضدحمله شهر العریش را برای مدتی از دست اسراییلی‌ها خارج کردند اما ورود تانک‌ها و هواپیماهای کمکی واحدهای پراکنده مصری را به عقب راند.
با گذشت 5 روز از جنگ، اسراییل نیروهای اردنی را در جبهه مرکزی به کلی منهدم کرده و نیروهای مصری را متفرق و صحرای سینا را اشغال کرده و در 20 کیلومتری کانال سوئز در انتظار دستور برای عبور از کانال بود. اما بدترین وضعیت را سوریه داشت. واحدهای زرهی اسراییلی در جاده دمشق مستقیم به سمت پایتخت سوریه می‌رفتند و اگر فشار شوروی برای توقف جنگ نبود سقوط دمشق دور از دسترس نبود.
اکنون زمان قبول آتش‌بس از سوی اعراب فرا رسیده بود. تسلیم اعراب و قبول نظرات سازمان ملل سبب شد تا در نوامبر 1967 شورای امنیت از اسراییل بخواهد سرزمین‌های اشغالی در جنگ اخیر را به اعراب بازگرداند و در مقابل انتقال و تمامیت ارضی تمام کشورهای منطقه پذیرفته شود (این امر متضمن به رسمیت شناختن اسراییل نیز بود.)

نتیجه نبرد

جنگ شش روزه چند اثر فوری داشت. ابتدا استعفای جمال عبدالناصر قهرمان ملی عرب بود که خود را مقصر اصلی شکست ارتش مصر می‌دانست اگرچه این استعفا توسط میلیون‌ها تظاهرکننده‌ی مصری و عرب سایر کشورها پذیرفته نشد. اثر دوم این مسئله توجه جهان به سرعت عمل واحدهای اسراییلی در هماهنگی بین نیروی هوایی و نیروهای موتوریزه و زرهی بود. این جنگ مفهوم جنگ برق‌آسا را جانی دوباره بخشید. نکته‌ی دوم تصرف تمام مناطق استراتژیک غرب خاورمیانه توسط اسراییل بود. ارتفاعات جولان، قنیطره، غرب رود اردن، بیت‌المقدس، صحرای سینا، تسلط بر خلیج عقبه و کانال سوئز و غزه همه نتیجه جنگ شش روزه بود.
روحیه اعراب از این شکست به شدت صدمه خورد و از این زمان به بعد بود که شوروی با قدرت بیش‌تری پای به صحنه شطرنج خاورمیانه گذاشت چرا که سوریه، عراق، مصر، عربستان، یمن و حتا کویت در طی سال‌های 67 تا 73 تنها به یک نکته می‌اندیشیدند و آن آزادی بیت‌المقدس و خروج اسراییل از سرزمین‌های اشغالی بود. زمان نشان داد که اسراییل علاقه‌ای به رعایت مصوبات شورای امنیت سازمان ملل ندارد و همین امر زمینه‌ی بروز جنگ چهارم اعراب و اسراییل ار در 1973 فراهم آورد.
منبع مقاله :
غفوری، علی؛ (1386)، 100 جنگ بزرگ تاریخ، تهران: هیرمند، چاپ دوم